عنوان: مقیاس های اندازه گیری جزوات دانشگاهی
سطح اندازهگیری یا مقیاس اندازهگیری، طبقهبندی است که ماهیت اطلاعات را در مقادیر تخصیص یافته به متغیرها توصیف میکند.
استنلی اسمیت استیونز روانشناس شناخته شده ترین طبقه بندی را با چهار سطح یا مقیاس اندازه گیری توسعه داد: اسمی، ترتیبی، فاصله و نسبت.
این چارچوب تمایز سطوح اندازهگیری در روانشناسی سرچشمه گرفته و از آن زمان تاریخ پیچیدهای داشته است، که در برخی از رشتهها و برخی از محققان اتخاذ و گسترش یافته و توسط برخی دیگر مورد انتقاد یا رد قرار گرفته است. طبقه بندی های دیگر شامل مواردی است که توسط Mosteller و و توسط Chrisman انجام شده است.
استیونز گونهشناسی خود را در مقالهای با عنوان «در نظریه مقیاسهای اندازهگیری» در سال 1946 مطرح کرد.
در آن مقاله، استیونز ادعا کرد که همه اندازهگیریها در علم با استفاده از چهار نوع مختلف مقیاس انجام شده است که او آنها را «اسمی»، «ترتیبی»، «فاصله» و «نسبت» نامید و هر دو را «کیفی» (که توسط او توصیف شدهاند) متحد میکند. نوع “اسمی”) و “کمی” (به درجات مختلف، بقیه مقیاس های او). مفهوم انواع مقیاس بعداً با کار روانشناسان ریاضی، تئودور آلپر (1985، 1987)، لوئیس نارنز (1981a, b) و R. Duncan Luce (1986، 1987، 2001) سختگیری ریاضیاتی را دریافت کرد که در ابتدا فاقد آن بود. .
S. S. Stevens ( ادعا کرد که آنچه شمارش می شود داشتن یک مقیاس فاصله یا نسبت است. تحقیقات بعدی به این ادعا معنا بخشیده است، اما با توجه به تلاشهای او برای استناد به ایدههای نوع مقیاس، تردید وجود دارد که او خودش آن را درک کرده باشد… هیچ نظریهپرداز سنجشی که من میشناسم، تعریف وسیع استیونز از اندازهگیری را نمیپذیرد… از نظر ما، تنها معقول است. منظور از “قاعده” قوانین تجربی قابل آزمایش در مورد ویژگی است.
نوع ترتیبی ترتیب رتبه (1، 2، 3، و غیره) را امکان پذیر می کند که براساس آن داده ها می توانند مرتب شوند، اما هنوز اجازه نمی دهد تا درجه نسبی تفاوت بین آنها وجود داشته باشد.
مثالها شامل، از یک سو، دادههای دوگانه با مقادیر دوگانه (یا دوقطبی) مانند «بیمار» در مقابل «سالم» هنگام اندازهگیری سلامت، «گناهکار» در مقابل «بی گناه» هنگام قضاوت در دادگاه، «اشتباه/نادرست» است. در مقابل «درست/درست» هنگام اندازهگیری ارزش صدق، و از سوی دیگر، دادههای غیر دوگانه متشکل از طیفی از مقادیر، مانند «کاملاً موافقم»، «بیشتر موافقم»، «بیشتر مخالفم»، «کاملاً» هنگام سنجش عقیده مخالفم
مقیاس ترتیبی رویدادها را به ترتیب قرار می دهد، اما هیچ تلاشی برای مساوی کردن فواصل مقیاس از نظر قاعده ای وجود ندارد. ترتیب رتبه ها نشان دهنده مقیاس های ترتیبی است و اغلب در تحقیقات مربوط به پدیده های کیفی استفاده می شود. رتبه دانش آموز در کلاس فارغ التحصیلی شامل استفاده از مقیاس ترتیبی است.
در بیان نمرات بر اساس مقیاس های ترتیبی باید بسیار مراقب بود. به عنوان مثال، اگر موقعیت دیوی در کلاس خود 10 و موقعیت گانگا 40 باشد، نمی توان گفت که موقعیت دیوی چهار برابر موقعیت گانگا است. مقیاس های ترتیبی فقط رتبه بندی اقلام را از بالاترین به پایین ترین اجازه می دهد.
معیارهای ترتیبی هیچ مقدار مطلقی ندارند و تفاوت های واقعی بین رتبه های مجاور ممکن است برابر نباشد. تنها چیزی که می توان گفت این است که یک نفر در مقیاس بالاتر یا پایین تر از دیگری است، اما نمی توان مقایسه دقیق تری انجام داد.
بنابراین، استفاده از مقیاس ترتیبی به معنای «بزرگتر از» یا «کمتر از» است (گزاره برابری نیز قابل قبول است) بدون اینکه بتوانیم بیان کنیم که چقدر بزرگتر یا کمتر است.
برای مثال، تفاوت واقعی بین رتبههای 1 و 2 ممکن است بیشتر یا کمتر از تفاوت بین رتبههای 5 و 6 باشد. از آنجایی که اعداد این مقیاس فقط معنای رتبهای دارند، معیار مناسب گرایش مرکزی، میانه است. برای اندازه گیری پراکندگی از یک اندازه گیری صدک یا چارک استفاده می شود. همبستگی ها به روش های مختلف رتبه بندی محدود می شوند. اندازهگیریهای معنیدار آماری به روشهای ناپارامتریک محدود میشوند .