عنوان: نوروآناتومی علوم پایه جزوات دانشگاهی
نوروآناتومی مطالعه ساختار و سازماندهی سیستم عصبی است. بر خلاف حیوانات با تقارن شعاعی، که سیستم عصبی آنها از شبکه ای از سلول های پراکنده تشکیل شده است،
حیوانات با تقارن دو طرفه دارای سیستم های عصبی مجزا و مشخص هستند. بنابراین نوروآناتومی آنها بهتر درک می شود. در مهره داران، سیستم عصبی به ساختار داخلی مغز و نخاع (با هم به نام سیستم عصبی مرکزی یا CNS) و مجموعه اعصابی که CNS را به بقیه بدن متصل می کند (معروف به اعصاب محیطی) جدا می شود. سیستم یا PNS).
شکستن و شناسایی بخش های خاصی از سیستم عصبی برای پی بردن به نحوه عملکرد آن بسیار مهم بوده است. به عنوان مثال، بسیاری از چیزهایی که دانشمندان علوم اعصاب آموخته اند از مشاهده چگونگی تأثیر آسیب یا “ضایعات” به نواحی خاص مغز بر رفتار یا سایر عملکردهای عصبی ناشی می شود.
برای اطلاعات در مورد ترکیب سیستم های عصبی حیوانات غیر انسان، به سیستم عصبی مراجعه کنید. برای اطلاعات در مورد ساختار معمولی سیستم عصبی هومو ساپینس، به مغز انسان یا سیستم عصبی محیطی مراجعه کنید. این مقاله اطلاعات مربوط به مطالعه نوروآناتومی را مورد بحث قرار می دهد.
تاریخ
J. M. Bourgery آناتومی مغز، ساقه مغز و ستون فقرات فوقانی
اولین گزارش مکتوب شناخته شده از مطالعه آناتومی مغز انسان، یک سند مصر باستان، پاپیروس ادوین اسمیت است. در یونان باستان، علاقه به مغز با کار Alcmaeon شروع شد، که به نظر می رسید چشم را تشریح کرده و مغز را به بینایی مرتبط می کند. او همچنین پیشنهاد کرد که مغز، نه قلب، اندامی است که بر بدن حکمرانی می کند (آنچه رواقیون هژمونیکون می نامند) و حواس به مغز وابسته است.
بحث در مورد هژمونیکون در میان فیلسوفان و پزشکان یونان باستان برای مدت بسیار طولانی ادامه داشت.کسانی که برای مغز بحث می کردند اغلب به درک نوروآناتومی نیز کمک می کردند. هروفیلوس و اراسیستراتوس اسکندریه احتمالاً با مطالعات خود در مورد تشریح مغز انسان، تأیید تمایز بین مخ و مخچه، و شناسایی بطن ها و دورا ماتر تأثیرگذارترین افراد بودند.
جالینوس پزشک و فیلسوف یونانی نیز به شدت استدلال میکرد که مغز بهعنوان اندام مسئول حس و حرکت ارادی است، همانطور که تحقیقات او در مورد عصب آناتومی گاوها، میمونهای بربری و سایر حیوانات نشان میدهد.
تابو فرهنگی در مورد تشریح انسان برای چند صد سال پس از آن ادامه یافت، که هیچ پیشرفت عمده ای در درک آناتومی مغز یا سیستم عصبی به همراه نداشت. با این حال، پاپ سیکستوس چهارم با تغییر سیاست پاپ و اجازه تشریح انسان به طور موثر مطالعه نوروناتومی را احیا کرد. این منجر به موجی از فعالیت های جدید توسط هنرمندان و دانشمندان رنسانس شد،
مانند موندینو دو لوزی، برنگاریو دا کارپی، و ژاک دوبوآ، و در کار آندریاس وسالیوس به اوج خود رسید.
در سال 1664، توماس ویلیس، پزشک و استاد دانشگاه آکسفورد، زمانی که متن مغزی آناتومی خود را منتشر کرد، اصطلاح عصب شناسی را ابداع کرد که پایه و اساس نوروآناتومی مدرن در نظر گرفته می شود. سیصد و پنجاه سال بعد، اسناد و مطالعات زیادی در مورد سیستم عصبی ایجاد کرد.
ترکیب بندی
در سطح بافت، سیستم عصبی از نورون ها، سلول های گلیال و ماتریکس خارج سلولی تشکیل شده است. هم نورون ها و هم سلول های گلیال انواع مختلفی دارند (برای مثال به بخش سیستم عصبی فهرست انواع سلول های متمایز در بدن انسان بالغ مراجعه کنید).
نورونها سلولهای پردازش اطلاعات سیستم عصبی هستند: آنها محیط ما را حس میکنند، از طریق سیگنالهای الکتریکی و مواد شیمیایی به نام انتقالدهندههای عصبی که عموماً در سراسر سیناپسها (تماسهای نزدیک بین دو نورون یا بین یک نورون و یک سلول عضلانی) با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
همچنین اثرات برون سیناپسی و همچنین انتشار انتقال دهنده های عصبی در فضای خارج سلولی عصبی امکان پذیر است) و خاطرات، افکار و حرکات ما را تولید می کند. سلول های گلیال هموستاز را حفظ می کنند، میلین (الیگودندروسیت ها، سلول های شوان) تولید می کنند و از نورون های مغز حمایت و محافظت می کنند. برخی از سلول های گلیال (آستروسیت ها) حتی می توانند امواج کلسیم بین سلولی را در فواصل طولانی در پاسخ به تحریک منتشر کنند
و در پاسخ به تغییرات غلظت کلسیم، گلیوترانسمیترها را آزاد کنند. اسکارهای زخم در مغز تا حد زیادی حاوی آستروسیت هستند. ماتریکس خارج سلولی همچنین در سطح مولکولی از سلول های مغز پشتیبانی می کند و مواد را به داخل و از رگ های خونی منتقل می کند.