عنوان: آزمون هوش منطقی پایان نامه
هوش به طرق مختلفی تعریف شده است: ظرفیت انتزاع، منطق، درک، خودآگاهی، یادگیری، دانش عاطفی، استدلال، برنامه ریزی، خلاقیت، تفکر انتقادی و حل مسئله. می توان آن را توانایی درک یا استنتاج اطلاعات توصیف کرد. و آن را به عنوان دانشی که باید در رفتارهای سازگارانه در یک محیط یا زمینه اعمال شود، حفظ کند.
این اصطلاح در اوایل دهه 1900 به شهرت رسید.بیشتر روانشناسان معتقدند که هوش را می توان به حوزه ها یا شایستگی های مختلفی تقسیم کرد.
هوش اغلب در انسان ها مورد مطالعه قرار می گیرد، اما با وجود اختلاف نظر در مورد اینکه آیا برخی از این اشکال زندگی دارای هوش هستند یا خیر، در حیوانات و گیاهان غیر انسانی نیز مشاهده شده است. به هوش در رایانه یا سایر ماشین ها هوش مصنوعی می گویند.
کلمه هوش از اسامی لاتین intelligentia یا intellēctus گرفته شده است که به نوبه خود از فعل intelligere، درک یا ادراک نشأت می گیرد.
در قرون وسطی، کلمه intellectus اصطلاح فنی علمی برای فهم و ترجمه اصطلاح فلسفی یونانی nous شد. با این حال، این اصطلاح به شدت با نظریه های متافیزیکی و کیهانی مکتب غایت شناختی، از جمله نظریه های جاودانگی روح، و مفهوم عقل فعال (که به عنوان هوش فعال نیز شناخته می شود) پیوند داشت.
این رویکرد به مطالعه طبیعت توسط فیلسوفان مدرن اولیه مانند فرانسیس بیکن، توماس هابز، جان لاک و دیوید هیوم به شدت رد شد، و همه آنها “درک” (به جای “intellectus” یا “هوش”) را در خود ترجیح دادند. آثار فلسفی انگلیسی.
برای مثال، هابز در لاتین De Corpore، از “intellectus intelligit” که در نسخه انگلیسی به عنوان “فهم میفهمد” ترجمه شده، به عنوان نمونهای از پوچی منطقی استفاده کرد.
بنابراین «هوش» در فلسفه زبان انگلیسی کمتر رایج شده است، اما بعداً (با نظریات مکتبی که اکنون به آن اشاره میکند) در روانشناسی معاصرتر مورد استفاده قرار گرفته است.